هم خوان
سرما میزد پشت پلکام یه حس عجیب داشتم پرواز میکردم رو به آسمون به یه راه دور تو همین حالت
سرما میزد پشت پلکام یه حس عجیب داشتم پرواز میکردم رو به آسمون به یه راه دور تو همین حالت
قسمت اول:
منم یه روزی حالم بد بود زندگی با آدما واسم سخت بود همش کلنجار با چیزهایی که ارزششو نداشتن
میریخت بهم اعصابم آخر فهمیدم باید خودم باشم من باعث بیدار باشم با اینکه دورم خوابن
زندگی همینه اگه بخوای سخت بگیریش روزاش واست غمگینه میفهمی همینه
قسمت دوم:
یه روزی خوبه واسه تو یه روزی بد واست خستهای با اینکه توی دلت پر حرف تازست
یه موقع پیشت رفیق یه موقع پیشت مادر یه موقع پر از مشکلات یه موقع فکرت راحت
یه وقتا دلتنگ میشی میری سر خاک پدر یه وقتا چشمات پره اشک میشه و میگی عاشقتم
یه موقع رفتار من سرد یه موقع رفتار تو یه موقع حرفای من خوبه یه موقع حرفای تو
هم خوان
سرما میزد پشت پلکام یه حس عجیب داشتم پرواز میکردم رو به آسمون به یه راه دور تو همین حالت
سرما میزد پشت پلکام یه حس عجیب داشتم پرواز میکردم رو به آسمون به یه راه دور تو همین حالت
نظرات شما عزیزان: